حماقت یه سری از آدمها مثل اثر هنری بی نقصی می مونه. زبون آدم بند میاد و فقط باید بهش خیره شد نه بهش دست زد و نه باهاش بحث کرد.
حماقت یه سری از آدمها مثل اثر هنری بی نقصی می مونه. زبون آدم بند میاد و فقط باید بهش خیره شد نه بهش دست زد و نه باهاش بحث کرد.
اکنون ما در خاطرات خود به دنبال ردپایی از باوریم
با هر نفس آهسته در عمقی گیج از گمان و ترس فرو می رویم
امروز خیلی خوشالم. واقعا دارم از زندگی لذت میبرم :)
بگذار تا نشانت دهم
ژرفای روشن ناگفته ها را
عمق گیج باور و ترس
نمیدونم چطور بگم حالم از سوشال مدیا بهم میخوره به معنای خود کلمه!
بنظرم هر انسانی یک ذره برای سلامت خودش ارزش قائل باشه از اون فضا می کشه بیرون!
بنظرم اگر میخوایم کسی حرف ما رو بفهمه اولین قدم اینه که ما بتونیم حرف اونو بفهمیم. منظورم صرف فهمیدنه لازم نیست قبولش کنیم.
هی دلم می خواد احساس کنم خیلی می فهمم بعد میگم ول کن بابا به چه دردت می خوره آخه!
یه کاری بکن که به دردت بخوره!
همیشه برام سوال بود که فلسفه در دنیای الان چه جایگاهی داره و چه سوالاتی مطرح میکنه!
بنظرم فلسفه ی امروز با تکنولوژی پیوند خورده و خارج از تاثیر تکنولوژی نمیشه به آن پرداخت.
چون که میتوان گفت که تکنولوژی یه گونه ی دیگه ایه که انسان در طبیعت به وجود آورده.
حالا این کتاب ۲۱ درس برای قرن ۲۱ رو تموم کنم میام بیشتر براتون می گم.
زندگی از وقتی شروع میشه که دیگه هیچی تریگرت نمیکنه. هر حرفیو می شنوی تازه از پریفنتال کورتکست هم اونور تر نمیره!
آیا فردیتت به اندازه ای هست که بتواند معنی را به گوش برساند بدون آنکه سکوت را برهم زند؟
What's the point of living if all going to die?
The same point is that instead of killing yourself, you're sitting here drinking your beer. Life is about living, not about dying and living to the fullest!
به راستی که همه ی شاعران زاده ی اضطراب جهان اند.
یکی از شغل هایی که داره توسط AI از بین می ره شغل منتقده. یه اثر رو بهتراز هر انسان دیگه ای قضاوت و بررسی می کنه، تازه یک مقاله ای درست حسابی استراکچر دار هم در موردش می نویسه.
میخواستم واقعیت را با مشت به صورتت بکوبم ولی ترجیح دادم که به جای آن، دستم را در قلبت فرو کنم و بفشارم.
خب واقعیت این است که جرات عشق ورزی دارم و این عریان ترین جرات ممکن است
از چی لذت می بری؟
از قهوه ی اول صبح، از کشف موزیک در اسپاتیفای، سکس بعداز ظهر و گفتگوهای پر حرارت با خودم
تو زیبایی مثل حس قبراق یک سفر سایکدلیک!
قریحه ی دریا و آسمان در هم آمیخت و دریا شعری سرود!
سرودی از تمام قصه هایی که به آب ها انداخته شده اند
چون که از لغت فروتنی خوشم نمیاد از لغت humbleness استفاده می کنم!
این حس هامبلنس که سایکلدلیک به آدم میده با هیچی مقایسه نیست. واقعا حس خوبیه. همزمان که با دنیا حس یگانگی داری خودت رو هم به عنوان یه موجودیت جدا می بینی.
از چت جی پی تی پرسیدم تو بهتری یا کلود؟ گفت هر ai یه بویی داره. جدی
لحظه ها را چون جسمی صیقلی خیره می نگرم
از زندگی می گریزم اما وحشت زیستن از رگ گردن به من نزدیک تر است
حوصله ی برنامه نویسی کردن هم ندارم. بین و من لپ تاپ یه دنیای بی کران قرار داره که حوصله ی اونم ندارم.
میگم آدمی که همیشه نگران کثیف و پاره نشدن لباسشه کی میتونه از دنیا لذت می بره مثل آدمیه که مدام داره از ایگوی شکننده ش در برابر عالم و آدم و واقعیت دنیا محافظت می کنه.
«از مجموعه صحبت های قهوه ی صبح با شوهرم»
داریم میریم جلو و این خیلی خوبه! فقط میمونه لایبرری گوگل آنالتیک رو اینکلود کنم ببینیم کیا میان اینجا استفاضه!
یک سری از تحلیل های روانشناسی که مدل کلود جدید انجام میده اینقد دقیق و پیچیده هستن که واقعا دوست دارم ثرید چت رو به عنوان یک اثر هنری هنر مدرن معرفی کنم.
داشتم فکر می کردم احساس گمگشتگی در زندگی نشانه ی خوبی است. نشانه ی این است که آدم نگاه رو به جلو دارد. چون که کسی که از سر جای خود بر نمی خیزد معلوم است که گم شدن برایش موضوعیت ندارد. گم شدن حتی برای کسی که به عقب برمیگردد نیز معنی ندارد چون از مسیر آگاه است. گم شدن خاصه ی جلو رفتن و حرکت رو به جلو است.
cheers to getting lost!
امروز خوشالم البته نه خوشالی همراه با هیجان و شادی بلکه خوشالی صاف و ساده و یک دست! یک جور حس رضایت با آرامش.
و ستارگان به لبخندم پیوستند...
https://open.spotify.com/track/20HCH8XT2EK1QYe1loAJ8E?si=df6926546abf4e49
هیچی اندازه ی اینکه شادی و ناراحتی آدم دست خودش باشه قدرتمند و ارزشمند نیست.
کلود مدل sonnet 3.5 رو آپدیت کرده و باید بگم حداقل ۵ پله از chatgpt بالاتره.
ما عادت داریم که برای درک معنی و هدف زندگی مان به نیروهای خارجی متوسل بشویم یا از دیگران بپرسیم که از زندگی چه می خواهیم؟ ولی حقیقت این است این سوالی است که فقط باید از خودمان بپرسیم.
احساس گناه اگزیستانیسیالیسم از آن کانسپت های جذاب است که از خواندن و دانستن درباره اش سیر نمی شوم.
نمیشه واقعا انگار نمیشه. یه چیزی این وسط کمه. یه چیزی اجازه ی بروز نمیده یا شایدم زیادی نازک نارنجی ام!
حجم کسشعرایی که برای مردم مهمن واقعا حیرت انگیزه. حالا چه خوب چه بد.
زین پس به جای واژه ی بیگانه ی هنگ اور از تشویش خمار استفاده کنیم.
همه ی موجودات دریایی از آب های خاکستری غروب برخاسته اند.
https://open.spotify.com/track/0x1KxLkN62BeqstQTeLCV5?si=f7f49c34c21248a8
یه تفاوت فاحش بین چت جی پی تی و کلود اینه که در مکالمه های طولانی کلود واقعا تمیز عمل می کنه و جواب هایی که می ده خیلی جامع و شامله. همه ی اطلاعات و پرامپتهایی که بهش دادم رو از اول مکالمه در نظر می گیره ولی چت جی پی تی همیشه طبق آخرین پرامپت تحلیل می کنه و مدام خودشو تکرار می کنه.
دیشب داشتم خواب می دیدم وقتی یه لحظه بیدار شدم، سعی می کردم خوابم یادم بیاد دیدم کلمات مناسب برای اون چیزی که دیدم ندارم. نمیتونستم توصیفش کنم. فک کنم این جاست که آدم متوجه میشه که تفکر و زبان همزمان نیستن چون واضحا داری به یه چیزایی فک میکنی و همزمان به کلمات مناسب برای نامگذاری شون دسترسی نداری.
یه حالت غریب آشنا چرا که
فکر هست ولی زبانش نیست.
افراد زیادی با نظریه ی ناخودآگاه لاس زدند ولی من نخستین کسی بودم که با آن ازدواج کردم.
زیگموند فروید
بت سازی و همانندسازی یه جورایی مهندسی معکوس شخصیته. چطور بگم انگار یه کپی از طرف روی خودت می سازی. همیشه هم فشل تر میاد چون پایه و اساس شخصیت درست و حسابی قبول فردیته که تو این پروسه از بین میره.
دوست دارم الان یه بچه ی ۶ ماهه ی تپل داشتم که بهش شیر می دادم.
ساعت ۵ عصر یکشنبه س دیگه. بریم جلو نه؟
زندگی زیبا بود اگر خدا اینقد impulsive نبود
باشه این هم لابه لای پرش افکارام می گنجونم دیگه.
نمیدونم یه بخش جدا برای معرفی موزیکی که گوش می دم اضافه کنم یا همین جا لابه لای پرش افکارام اینم بگنجونم؟
https://open.spotify.com/track/5yVGW2o9LXaiiS4I3HUM3k?si=ad34e9f9a5e84e16
هایپر اورنس(hyper-awareness) گایید.
اگر راهی به بهترین باشد همان موشکافی بدترین است.
تامس هاردی
آخرین سنگر، کتاب روان درمانی وجودگراست. به گمانم حکم شیمی درمانی افسردگی اگزیستانیالیسم را دارد. هر چند وقت یه بار مطالعه ی آن لازم است.
مثل آن لحظه ی اول صبح که اسپاتیفای را باز می کنی و می دانی که با دریایی از لذت روبه رویی!
سهم ما هم از این دنیا یه ذهن تحلیل گر بدون توقف بود که نگذاشت مزه ی خوشبختی را حداقل توی سطحی بودن پیدا کنیم. همش فکر، تحلیل و قاشق زدن های بی انتها در گوشه گوشه ی دنیا. انگار می خواهم از این دنیا آش درست کنم.
در این زندگی پایتونی همه چیز آبجت است.
دیگر هیچ چیز چنگی به دل نمی زند
همه چیز از سطح آن سُر می خورد
سرطان نافرمانی سلولی است.
سوتلنا
سردرد و حال بهم خوردگی ای که از۱ دقیقه چک کردن فید توییترم بهم دست داد از هزارتا مسمومیت غذایی بدتر بود. سم خالص! انگاری داری با مغزت کون به کون سیگار می کشی اونم روزی ۳ پاکت!
پرش افکارت آنقدر برای من واضح است که حتی می توانم به فاصله ی خلاء میان دو تا فکرت هم دست بزنم.
باگ فیکس کردن واقعا حس اتمام مشق از روی یه درس سخت رو داره
الان که دقت کردم اوراد و افسون اولین کامندلاین هایی هستند که بشر اختراع کرده است!
آیا به ژرفای خویش خیانت کرده ام؟
شاید خیانت کرده ام
شاید شکافتگی قلب و ذهنم از این باشد
امروز فرم یه اپلیکیشینی رو پر می کردم یکی از سوالات این بود که اولین سیستمی که هک کردی چی بود؟!
فک کنم اینکه بچه بودم شیرین کاری می کردم تا بزرگترها بهم بخندن!
اوه نه فکر کنم برعکسه اونا منو هک کرده بودن!