یادداشت ها -۴

دیروز عصر رفتم پیش ویکا. طبق معمول از هر دری سخن گفتیم و عالم و آدم رو زیر و رو کردیم. یه‌جایی ازش پرسیدم:
«ویکا، بیشترین چیزی که باهاش آبسِسد (obsessed) هستی چیه؟»
گفت:
«چه سؤال جالبی!»
یه‌ذره فکر کرد و جواب داد:
«فکر کنم محیط اطرافم... کلاً آدمای دور و برم. خیلی زیاد همه رو تحلیل می‌کنم.»

بعد اونم ازم پرسید:
«تو با چی آبسِسدی؟»
گفتم:
«خودم! همه چیز مربوط به خودم؛ویژگی‌هام، علاقه‌هام، و مخصوصاً بخش تاریکم. خودکاوی و تحلیل خودم یکی از لذت‌های اعتیادآوره برام»

سوتلانا گفت:
«خب، پس چرا سوشال مدیا نداری؟»
یه لحظه فکر کردم و گفتم:
«چون سوشال مدیا بیشتر یه جور آبسشن با بیرونه!با تصویریه که بقیه ازت دارن. ولی خودکاوی یه جور آبسشن با تصویریه که خودت از خودت داری.»

من و ویکا تفاوت‌های بنیادین زیادی داریم، ولی اون چیزی که ما رو بهم وصل می‌کنه، کانال «نظر داشتن»ه. جفتمون نظرات محکم و قاطع درباره‌ی خیلی چیزها داریم که ممکنه به زدو خورد نظریاتی هم منجر بشه!
جالبه، به تازگی فهمیدم که خیلی از آدما بیشتر از هر چیز، از «نظر داشتن» می‌ترسن، به‌خصوص اونایی که مدام می‌گن: «قضاوت نکنیم!»
در حالی که داشتنِ نظر خودش یه جور جرات‌ورزیه.

اون آدما از داشتن هر نوع نظری طفره می‌رن، چون فکر می‌کنن نظر داشتن یعنی بدترین کار دنیا. چرا؟ چون مثل هیپی‌های "سول ای لونا(سول ای لونا مرکز و لونه‌ی هیپی‌های جزیره ست)با یه درک دو‌بعدی از دنیا، با شعار: «قضاوت نکنیم!» سعی بر فهم بخشی از زندگی رو دارن که دقیقا همون بخش نیاز به قضاوت داره.
نظر داشتن یه جورایی ترس از شکست هم در خودش داره. انگار بعدها متوجه بشی نظر اشتباهی در مورد مسائل داشتی، دنیا به آخر می رسه.