!سری به من بزن

با چی آبسِسدم؟ با خودم!
با افکارم، زندگی‌ام، شخصیتم، اشتباهاتم، خوشحالی‌هام، ساختن‌هام، دوستی‌هام، و حتی منهدم کردن‌هام.
با رها کردن‌هام، دست کشیدن‌هام، چنگ زدن‌هام، نشخوارهای فکریم، تقلا کردن‌هام، و کوشش‌های بی‌نقصی که برای بعضی کارهام انجام می‌دم.
حس می‌کنم یک دنیای متنوع، رنگارنگ، تاریک و عمیقم.
عمق من، عمق یک اقیانوس استوایی‌ست. پر از گیاهان و جانوران رنگارنگ، اما همچنان... عمیق.
گاهی خیلی تاریک می‌شه. سیر کردن در حقیقتِ این عمق، ترسناکه.
من موجود ساکن کف اقیانوسم. در سطوح آب، خسته و کسل، شلخته و آشفته می‌شم.

روی یک سنگ می‌شینم و هجوم ماهی‌های رنگی رو تماشا می‌کنم.
حس تعلق دارم. حس یگانگی... و در عین حال، دست‌نیافتنی بودن.
منو در نمی‌یابی، مگر آن‌که تا این پایین شیرجه نزنی؛
فرود بیایی و آرام کنارم بنشینی.
روشنایی و جنب‌وجوش دنیای منو حس کنی،
و با من بر شن‌های لطیف کف دریا قدم بزنی،
زیر نور آبیِ لرزان میان آب‌ها که بر سرمان می‌تابه، شاد شوی.

منو بشناس.
من، خودشیفته‌، مغرور، دوستانه، صریح، ساده و دارکم.
سری به من بزن!